[ پارت ⁶\⁶ ]
جونگکوک:" خب ... "
ا/ت دستشو پس زد و برگشت
ا/ت:"باز چته.."
جونگکوک:" اصلا از کارایی که میکنی پشیمون نیستی"
ا/ت:" چرا باید باشم ... آدم عوضی تو ..."
جونگکوک قبل از اینکه ا/ت حرفشو کامل کنه لباشو روی لبای ا/ت گذاشت و بوسیدش[چه خوب]
جونگکوک دستشو پشت گردن ا/ت گذاشت و بدون اینکه ازش فاصله بگیره سرشو چرخوند و ادامه داد
برای چند دقیقه همینجوری بودن
ا/ت وقتی حس کرد جونگکوک میخواد ازش جدا بشه سریع عقب کشید
ولی جونگکوک دستشو گرفت و بدون اینکه ازش جدا بشه ادامه داد
یه لحظه ازش جداشد و از کمر گرفتش و ا/ت و رویه اوپن گذاشت
ا/ت به هزارجور زور خواست خودشو جدا کنه ولی جونگکوک بیشتر بهش نزدیک شد و دستشو رویه پاهای ا/ت گذاشت و دور کمر خودش پیچید
لبخند سوسکی ایی زد و یک لحظه به خودش و ا/ت استراحت داد
ا/ت:" سلیطه ی وحشی ولم کن... "
جونگکوک:" آ آ آ آ "
جونگکوک دوباره ا/ت و گرفت
و ولش کرد
ا/ت:" گفتم ولم کن ... "
جونگکوک:"انقد سرو صدا نکن تهیونگت خوابیده"
ا/ت:" چی گفتی؟"
جونگکوک:" تهیونگت "
ا/ت:" تهیونگ من ... هه حداقل اون بهم کمک کرد تو چی ..؟ "
جونگکوک:" هعی حواستو جمع کن چی میگی"
ا/ت:" چرا ... نکنه حسودیت میشه "
ا/ت:" هنوز نمیتونی درک کنی ما از هم جدا شدیم احمق خنگ!"
با مشت کوچیکی به سر جونگکوک زد و ساکت موند
جونگکوک شانه ایی بالا انداخت
ا/ت:"ببین ..."
خواست پاشو از دورش جمع کنه ولی یهو جونگکوک جدی شد و رون پاشو گرفت و نزاشت بردارشون
جونگکوک:" حق نداری برشون داری.."
ا/ت جا خورد و نتونست ادامه ی حرفش رو بزنه
صورت جونگکوک نزدیکش اومد و دوباره بوسیدش
لب پایینشو به لب گرفته بود و با صدا میبوسیدش[هعی شماهم سینگلید نه!]
جونگکوک برای اینکه ا/ت حرکت ناگهانی ایی نزنه از زیر روناش بلند کرد و همونطور تا اتاق خودش رفت
ا/تو به در چسبوند و دستشو از زیر ا/ت به سمت قفل دربرد و قفلش کرد
جونگکوک:" حالا دیگه فقط منو توییم ...تنها ... "
درحالی که نیشخند میزد به سمت تخت رفت
سرشو داخل گودی ترقوه هاش کرد
جونگکوک:" این حس و دوست دارم "
و چندتا دونه بوسه ی ریز ریز بهشون زد
و... [حالا برید فکر کنید که بعدش چیشد]
"صبح"
جیمین درحالی که نیشخندی میزد سوال داخل ذهنش روکه خیلی مشغول بهش بود از ا/ت پرسید
جیمین:" ا/ت ... اونا زیر گردنت چیه فکرمو خیلی مشغول کرده"
جونگکوک:"بهتره فکرتو زیاد مشغولش نکنی[نگاه ترسناک]"
شوگا اون سر میز بزور خودشو از خنده نگه داشت و انگشت شست گران مایه شو به جیهوپ نشون داد
[ THE END ]
خب از فردا بریم سر فصل دوم فیکمون
ا/ت دستشو پس زد و برگشت
ا/ت:"باز چته.."
جونگکوک:" اصلا از کارایی که میکنی پشیمون نیستی"
ا/ت:" چرا باید باشم ... آدم عوضی تو ..."
جونگکوک قبل از اینکه ا/ت حرفشو کامل کنه لباشو روی لبای ا/ت گذاشت و بوسیدش[چه خوب]
جونگکوک دستشو پشت گردن ا/ت گذاشت و بدون اینکه ازش فاصله بگیره سرشو چرخوند و ادامه داد
برای چند دقیقه همینجوری بودن
ا/ت وقتی حس کرد جونگکوک میخواد ازش جدا بشه سریع عقب کشید
ولی جونگکوک دستشو گرفت و بدون اینکه ازش جدا بشه ادامه داد
یه لحظه ازش جداشد و از کمر گرفتش و ا/ت و رویه اوپن گذاشت
ا/ت به هزارجور زور خواست خودشو جدا کنه ولی جونگکوک بیشتر بهش نزدیک شد و دستشو رویه پاهای ا/ت گذاشت و دور کمر خودش پیچید
لبخند سوسکی ایی زد و یک لحظه به خودش و ا/ت استراحت داد
ا/ت:" سلیطه ی وحشی ولم کن... "
جونگکوک:" آ آ آ آ "
جونگکوک دوباره ا/ت و گرفت
و ولش کرد
ا/ت:" گفتم ولم کن ... "
جونگکوک:"انقد سرو صدا نکن تهیونگت خوابیده"
ا/ت:" چی گفتی؟"
جونگکوک:" تهیونگت "
ا/ت:" تهیونگ من ... هه حداقل اون بهم کمک کرد تو چی ..؟ "
جونگکوک:" هعی حواستو جمع کن چی میگی"
ا/ت:" چرا ... نکنه حسودیت میشه "
ا/ت:" هنوز نمیتونی درک کنی ما از هم جدا شدیم احمق خنگ!"
با مشت کوچیکی به سر جونگکوک زد و ساکت موند
جونگکوک شانه ایی بالا انداخت
ا/ت:"ببین ..."
خواست پاشو از دورش جمع کنه ولی یهو جونگکوک جدی شد و رون پاشو گرفت و نزاشت بردارشون
جونگکوک:" حق نداری برشون داری.."
ا/ت جا خورد و نتونست ادامه ی حرفش رو بزنه
صورت جونگکوک نزدیکش اومد و دوباره بوسیدش
لب پایینشو به لب گرفته بود و با صدا میبوسیدش[هعی شماهم سینگلید نه!]
جونگکوک برای اینکه ا/ت حرکت ناگهانی ایی نزنه از زیر روناش بلند کرد و همونطور تا اتاق خودش رفت
ا/تو به در چسبوند و دستشو از زیر ا/ت به سمت قفل دربرد و قفلش کرد
جونگکوک:" حالا دیگه فقط منو توییم ...تنها ... "
درحالی که نیشخند میزد به سمت تخت رفت
سرشو داخل گودی ترقوه هاش کرد
جونگکوک:" این حس و دوست دارم "
و چندتا دونه بوسه ی ریز ریز بهشون زد
و... [حالا برید فکر کنید که بعدش چیشد]
"صبح"
جیمین درحالی که نیشخندی میزد سوال داخل ذهنش روکه خیلی مشغول بهش بود از ا/ت پرسید
جیمین:" ا/ت ... اونا زیر گردنت چیه فکرمو خیلی مشغول کرده"
جونگکوک:"بهتره فکرتو زیاد مشغولش نکنی[نگاه ترسناک]"
شوگا اون سر میز بزور خودشو از خنده نگه داشت و انگشت شست گران مایه شو به جیهوپ نشون داد
[ THE END ]
خب از فردا بریم سر فصل دوم فیکمون
۸۲.۹k
۲۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.